روزی که فاصله غنی و فقیر کم شود روز عید است/ گفتاری از آیت الله جوادی آملی
عید قربان نشانه آن است که نشاط انسان در عبادت است و در فرهنگ دینی وقتی انسان از عبادت فارغ شد آن روز، روز عید است. گذشته از عید جمعه که هر هفته است و عید ولایت که عید غدیر است، این دو عید رسمی یعنی عید فطر و عید قربان بعد از فراغ از عبادت است؛ وقتی انسان یک ماه در ماه مبارک رمضان وظیفهاش را انجام داد به شکرانه آن نعمت، عیدی برای او مقرّر شده است به نام عید فطر چه اینکه در جریان حج هم وقتی به شکرانه اینکه به عمل حج موفق شده است برای او عیدی است به نام عید قربان.
عید قربان بعد از فراغ از اعمال حج است و عید فطر بعد از فراغ از اعمال ماه مبارک رمضان و این عید برای آن است که بنده به طرف خدای سبحان عود و رجوعی کرد و صِلهای دریافت میکند از این جهت عید است.
همانطور که عید فطر به نام عید صوم نامگذاری نشده است، عید قربان نیز به نام عید طواف, عید زیارت, عید رمی و عقد وقوف نامگذاری نشده است، بلکه آن را «عید قربان» می گویند چرا که در آنجا خدمتی به مردم مطرح است، ذبحی هست, نَحری هست, اطعامی هست، آنجایی که رابطه انسانها با یکدیگر مستحکم است ، عید نام میگیرد.
در روز عید قربان، سخن از قربانی کردن و اِطعام فقیر مطرح است. امروز وقتی رابطه مردم با یکدیگر فاصله غنی و فقیر کم میشود در حقیقت روز عید است.
سکوت عید/ نوشتاری از امام موسی صدر
میگویند عید شده است. پس مقدم آن را گرامی بداریم و از آن سخن بگوییم و دربار? جایگاه و مفاهیم آن بنویسیم و ابعاد و اهداف آن را به مردم یادآور شویم.
شگفتا! عید کی ساکت بوده است تا به کسی نیاز داشته باشد که از طرف آن سخن بگوید؟ عیدی که با صدای زنگش گوش جهانیان را پر و دل انسان های غمگین را آکنده از سرور میکند؛ عامل تحرک بخش بزرگی که کاروان انسانیت را به سرمنزل برادری، محبت و فداکاری سوق میدهد؛ این نشان? الهی بر زخم دردمندان مرهم میگذارد، با خستگان و درماندگان همدردی میکند و دل انسان های درگیر با هم را به هم نزدیک میکند.
این پنددهند? سرشار از زندگی، به کسانی که در خودپرستی خویش غرق شده و در درون خود فرو رفته اند، هزاران هزار پند و اندرز میدهد. آیا چنین عیدی به کسی نیاز دارد تا دربار? او بنویسد و به کسانی که برای او جشن گرفته اند یادآوری کند که به او گوش فرا دهند و با او به تعامل بپردازند؟
آری... عید آمده است و باید آمدن او و آداب و مسائل آن را به مردم یادآوری کرد و ابعاد و مفاهیم آن را برای مردم روشن ساخت.
عید ساکت است پس دربار? آن سخن بگوییم!... عید به خاطر مردم در عزا و ماتم است و مردم به خاطر او شادمان و خوشحالاند. آنان از آمدن عید خوشحالاند و خانهها و خیابانها را آذین میبندند و شادباش میگویند؛ ولی... ولی عید برای آنان اندوهگین است و در تنهایی و در رنج و درد به سر میبرد و جوهر و روح خود را از دست داده است.
پیام عید قربان با روش کسانی که آن را جشن میگیرند و گرامی میدارند، متفاوت است. عید به آنان میگوید: کسی که میگیرد ولی نمیبخشد، مرده است و امتی که در ساخت بنای انسانیت نقش نداشته باشد و فقط با تکیه بر بخشش و عطای دیگران زندگی میکند، از زمر? امتها بیرون است و سرنوشت آن بدون دخالت اراده اش رقم میخورد.
شادی عید برای کسانی است که از بند خودخواهی رها شده و توانسته باشند دوست بدارند، ببخشند و فداکاری کنند. کسی که خواهان موفقیت است باید از نفس و خواسته های نفسانی به سوی خداوند و خدمت به خلق خداوند مهاجرت کند. معراج و برتری و پیشرفت مختص کسانی است که احساسی بزرگ داشته باشند و درد و رنج امت خود را درک کنند و با آنان مانند یک پیکر باشند که اگر عضوی از آن به درد آید دیگر اعضا نیز به خاطر او به بی خوابی و درد و تب مبتلا میشوند.
عزت و سربلندی برای کسانی نیست که فقط به خود میاندیشند و برای خود زندگی میکنند، بلکه برای کسانی است که آسایش و منافع و حتی جان خویش را در راه امت و پاسداری از کشور و شرافت میهن، اندک و بی ارزش میشمارند. هم? اینها پیام عید قربان است. عید نمیپذیرد که کسی با وجود اندوه دیگران رقص و پایکوبی کند. پذیرفتنی نیست که اندوهها را با زینتکردن، و فجایع ملی و مصیبت های رنجدیدگان را با مظاهر فریبکارانه و آیینهای سنتی بپوشانیم. عید قربان، تسلیمشدن و تباهی و بی مسئولیتی را رد میکند.
عید قربان عزادار است؛ عزادار خود و دیگر اعیاد و هم? اعیاد نیز عزادار عبادتها، عزادار ایمان و عزادار سخن [حق]اند...!
سخن بر روی لبان ما مرده است؛ سخنی که بخشی از وجود انسان و پیوند میان انسانها با یکدیگر و میان گذشته و حال و آینده است؛ سخنی که تنها راه تفاهم و همدلی مردم و تبدیل فرد به امت است.
این سخن نابود شده است. مرده است و در پی آن، پیوند و اعتماد و پایبندی نیز مرده است و هر فردی، غریب و تنها، در ماتم سخن به سر میبرد.
از این روست که عید ساکت است و هر آنچه ما میگوییم یا مینویسیم، مرثیه خوانی و نوحه سرایی است. پس ساکت شویم و به ندای عید گوش بسپاریم و به حرکت برخیزیم، شاید از این راه بتوانیم روح و زندگی را به سخن و عید و هم? عوامل تحرک بخش زندگی و الگوهای جوامع بازگردانیم. «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوُا اللهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدیداً. یُصْلحْ لَکُمْ اَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم.»
اسماعیل تو کیست؟/ نوشته ای از دکتر علی شریعتی
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را - هر چه هست و هر که هست - باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانی هایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به "فرار" می خواند. آنچه تو را به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند؛ ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، تو را بازیچه ابلیس می سازد.
در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!
... و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیباییات؟ و .... من چه میدانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط میتوانم نشانی هایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویلهای مصلحتجویانه و ... به فرار میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آن را هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی. چه: ذبح گوسفند به جای اسماعیل قربانی است، و ذبح گوسفند به جای گوسفند قصابی!!!